ترم دوم در یک نگاه

ساخت وبلاگ
اواخر ترم اول با شروع امتحانات کم کم تصمیمم بر این شد که از ترم دیگه به خوابگاه برم چون ظاهرا انتقالی مامان قرار نبود به این زودی جور بشه و دیگه اینکه درس خوندن و تنظیم خوابم در طی ترم اول توی خونه ی مادربزرگ با مشکل مواجه بود.این بود که یک ماه به شروع ترم دوم برای درخواست و رزرو خوابگاه کلی از دفتر خوابگاه به ساختمان مرکزی دانشگاه و بالعکس! پاسگاری شدم و نهایتا گفتن که اسمت ثبت شده و حله. رفتم خونه تا اینکه ترم دوم رسید و روز اول ترم دوم آغاز شد.منم بارو بنه رو که از قبل تدارک دیده بودم و خونه مادربزرگ برده بودم بلند کردم و رفتم خوابگاه.برای اینکه اتاقم رو پیدا کنم باید توی لیست هایی که روی دیوار بود اسمم رو پیدا میکردم اسم همه دخترای خوابگاهی کلاس که پشت سر هم نوشته شده بود رو دیدم ولی اسم خودم بینشون نبود.یک لیست دیگه هم بهم دادن که اونو بگردم ولی اونجا هم نبودم! خلاصه اینکه دو روز دیگه در وضعیت شیرین پاسگاری به سر بردم تا اینکه بالاخره بعد از ظهر یکی از روز های هفته اول ترم وسایلم رو به خوابگاه انتقال دادم و رسما خوابگاهی شدم.

جو خوابگاه به شدت درسناک بود . در حدی که بوی درس حتی از بوهای عجیب غریب و بعضا سوخته ای که از آشپزخونه های خوابگاه هر روز بلند میشد هم بیشتر بود! درس که به مذاق من خوش میومد و کلا یکی از اهدافم از اومدن به خوابگاه درس خوندن بیشتر بود ولی در مقابلش اون بوهای وحشتناکی که بچه ها موقع ناهار و شام توی آشپزخونه ها و راهرو ها راه مینداختن یکی از عللی بود که آخر سر (بعد از دو ترم)از خوابگاه فراریم داد.در کل جو خوابگاه جو بدی نبود ولی اون آرمان شهری که من متصور بودم و برای ورود بهش کلی تلاش کردم و پاسگاری چشیدم هم نبود!! البته تاثیری که در پیشرفت وضعیت درسیم داشت عالی بود که نمیتونم منکرش بشم اما بعضی اوقات با خودم فکر میکردم من دارم اینقد زیاد درس میخونم که فقط بتونم شب راحت توی خوابگاه بخابم و مطمئن باشم که از کسی عقب نیوفتادم!! و فکر میکنم همینطور هم بود. ولی به هرحال شروع درس خواندن در خوابگاه برای من یک نقطه عطف بود برای اینکه به یک دانشجوی پزشکی درسخوان تبدیل بشم (چیزی که ترم اول نبودم).

البته باید بگم که حضورم در خوابگاه به طور پاره وقت بود.روز های اول ورودم به خوابگاه واقعا حالم خوب بود با بچه ها کلی وقت میگذروندم و کلی هم درس میخوندم.اما طولی نکشید که حس کردم خونه مادربزرگ رو با تمام مشکلاتی که برای خوابم و درسم داشتم به خوابگاه کاملا ترجیح میدادم و  بیشتر روزای هفته رو اونجا میرفتم و آخر هفته ها هم برمیگشتم خونه.

در ترم دوم دانشگاه هم اوضاعی به همین شکل داشت.میخوندم و نمرم جزو بهترین نمرات کلاس بود.ولی واقعا خوشحال و راضی نبودم .البته قسمت زیادی از مشکلاتی که بهش برمیخوردم بخاطر حساسیت بیجای خودم بود ولی به هرحال به این نتیجه رسیده بودم که خوابگاه محیط مناسبی برای من نیست.

روزمرگی های یک دانشجوی پزشکی...
ما را در سایت روزمرگی های یک دانشجوی پزشکی دنبال می کنید

برچسب : نمونه سوالات ترم دوم دروس هفتم,دروس ترم دوم دندانپزشکی,دروس ترم دوم پزشکی,دروس ترم دوم پرستاری, نویسنده : dratisa بازدید : 337 تاريخ : پنجشنبه 18 شهريور 1395 ساعت: 20:51